تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی
در تحلیل تکنیکال، افراد با بررسی حرکات گذشته قیمتها، تغییرات حجم معاملات و عوامل مرتبط، سعی در پیشبینی آینده دارند. این رویکرد بر اساس الگوهای تغییرات قیمت و حجم استوار است و عوامل بنیادی بازار را در نظر نمیگیرد.
از سوی دیگر، تحلیل بنیادی با بررسی عوامل تأثیرگذار بر اقتصاد شرکتها و جزئیاتی همچون مدل «پورتر»، SWOT، صورتهای مالی و گزارشات تولید و فروش، به تحلیل جزئیات سودآوری سهم در زمانهای آینده میپردازد. این رویکرد با درنظر گرفتن جریانات نقدی در سالهای آینده، ارزش روز شرکت را تخمین میزند.
با وجود توصیه به استفاده از تحلیل بنیادی، باید در نظر گرفت که عدم قطعیت در نتایج آن وجود دارد. تغییرات در نرخ فروش و هزینهها برای محصولات، تغییرات نرخ دلار و دیگر عوامل ممکن است تأثیرات قابلتوجهی بر نتایج سالهای آینده داشته باشد. بنابراین، استناد به تحلیل بنیادی به تنهایی قطعیت کامل را فراهم نمیکند.
تفاوتهای تحلیلی بنیادی با تحلیل تکنیکال
در تفاوتهای تحلیلی بین تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، برخی اختلافات به چشم میخورد که در ادامه به مهمترین آنها اشاره میشود:
-
هدف تحلیل
هدف تحلیل تکنیکال در شناسایی روندها و نقاط بهترین خرید و فروش در بازار قرار دارد. به عبارت دیگر، این روش با استفاده از نمودارهای قیمتی و ابزارهای مختلف، تغییرات روندهای بازار را ارزیابی و مواقع مناسب برای معاملهگران را تشخیص میدهد. در مقابل، هدف تحلیل بنیادی تعیین ارزش ذاتی سهم در بازار است و با توجه به بررسی صورتهای مالی شرکتها به ارزیابی شرکتها میپردازد.
-
یادگیری روش تحلیلی
برای آموزش تحلیل تکنیکال، زمان کمتری نیاز است. با یادگیری نمودارهای قیمتی و استفاده از اندیکاتورها، معاملهگران میتوانند به سرعت با این روش آشنا شوند. به عبارت دیگر، مهارتهای لازم برای تحلیل تکنیکال در مدت زمان کوتاهی قابل جذب هستند. به همین تضاد، آموزش تحلیل بنیادی زمانبرتر است و نیازمند مفاهیم مالی و تجزیه و تحلیل صورتهای مالی است.
-
اعتبار تحلیل
تحلیل بنیادی به دلیل در نظر گرفتن وضعیت کلان اقتصاد و صنایع، اعتبار بیشتری در افق میان مدت و بلندمدت دارد. در مقابل، اعتبار تحلیل تکنیکال ممکن است در بازههای کوتاهمدت به خاطر تغییرات سریع روند بازار کاهش یابد.
-
ابزار تحلیلی
ابزارهای تحلیلی در دو روش متفاوت هستند. تحلیل تکنیکال از نمودارهای قیمتی، اندیکاتورها، و ابزارهایی مانند فیبوناچی و الگوهای هارمونیک استفاده میکند. در مقابل، تحلیل بنیادی از صورتهای مالی، گزارشهای شرکتها و نسبتهای مالی استفاده میکند.
-
دیدگاه سرمایهگذاری
تحلیل تکنیکال معمولاً برای سرمایهگذاری در بازه زمانی کوتاهتر مورد استفاده قرار میگیرد، در حالی که تحلیل بنیادی معمولاً به دیدگاه سرمایهگذاری بلندمدت متمایل است. سرمایهگذاران تحلیل بنیادی برای شناسایی سهام ارزشمند برای سرمایهگذاری بلندمدت استفاده میکنند.
تحلیل تکنیکال یاد بگیریم یا تحلیل بنیادی
انتخاب مناسب بین تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی به شدت به هدف شخصی از سرمایهگذاری بستگی دارد. برای تعیین کدام یک از این دو روش برای شما مناسب است، نیاز است هدف خود از سرمایهگذاری را به دقت مشخص کنید. اگر تمرکز شما بر روی عملکرد شرکتها و اطلاعات بنیادی آنهاست، تحلیل بنیادی ممکن است برای شما مناسب باشد. در صورتی که قصد دارید سهام را به مدت زمان طولانی نگه دارید، نیز تحلیل بنیادی گزینه مناسبی است.
اگر توانایی تحلیل بنیادی و نگهداری سهام به مدت زمان طولانی را دارید، میتوانید به سودآوری خوبی دست پیدا کنید. از سوی دیگر، تحلیل تکنیکال بیشتر برای افرادی مناسب است که میخواهند از تغییرات قیمت در بازار بهرهمند شوند. افراد میتوانند با استفاده از تحلیل تکنیکال در سرمایهگذاریهای کوتاهمدت خود به دنبال مناسبترین گزینهها باشند.
بسیاری از سرمایهگذاران تجربهای معتقدند که بهترین روش برای تحلیل قیمت سهام، استفاده از روش ترکیبی است. این نگرش به دیدگاه سهگانه از تحلیل تکنیکال، تحلیل بنیادی، و عوامل مرتبط با صنعت، محیط، و درونی توجه داشته و به دنبال ترکیب اطلاعات حاصل از این تحلیلها برای تصمیمگیری مناسب میباشد.
نهایتاً، در نظر گرفتن تاریخچه قیمت سهم، مدیریت ریسک و درک عوامل مؤثر بر ارزش سهم از جمله اقداماتی است که با توجه به انتخاب روش مناسب، سرمایهگذار را به سودآوری مطمئن تر میرساند.
نتیجهگیری
تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال دارای تفاوتهای بسیاری هستند. از آموزش این دو روش تا دیدگاه سرمایهگذاری، این تفاوتها در جوانب مختلف قابل مشاهده هستند. به منظور بهرهمندی حداکثری، توصیه میشود ابتدا عواملی چون دیدگاه سرمایهگذاری، هدف اصلی از سرمایهگذاری، دانش مالی و سایر موارد مرتبط را در نظر بگیرید و سپس تصمیمگیری نمایید که کدام روش تحلیلی برای شما مناسبتر است.